حسام الدینحسام الدین، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

حسام وقتی کوچک بود

زمستان نود

شب چله خونه بابابزرگ. حرم امام رضا. امروز 11 بهمن 1390 ساعت 5 بعد از ظهر. سلام به پسر موفرفری خودم.میدونی چند ماهه شدی مامان ماشا الله دیگه بزرگ شدی امروز 14 ماهت تمام شد.حالا دیگه خودت قشنگ راه میری موقع راه رفتن دستهاتو یه کم بالا میگیری تا بتونی تعادلت حفظ کنی.دیگه واقعا فضول شدی وبه همه جا سرک میکشی یه مدتی سرگرمیت این بود که لباسهارو از تو کشو بریزی بیرون وبه قول خودت اد کنی یعنی بندازی وباز بذاریشون تو کشو.یا بری سراغ در ماشین لباسشویی وهر چی به دستت میرسه بندازی توش حالا هم که دیگه از مبل بالا میری دیگه خودت میتونی از تختت بالا وپایین بری.توهر کاری که میخایم انجام بدیم خودتو دخالت میدی مثل دراوردن رخت از تو ماشین یا گوشت...
28 مرداد 1391

بهار نود و یک

بهار نود و یک رو با عکسی از اقا حسام خوشتیپ شروع میکنیم درصبح اولین روز سال که اماده شده بره خونه مامان بزرگ وبابا بزرگ عید دیدنی. حالا که اول بهاره وهوا ازسردی دراومده بچه ها میان تو کوچه بازی حسامم میشینه کنار پنجره واونارو نگاه میکنه منم اینجا از فرصت استفاده کردم ونون دادم به دستش اونم مثلا داره میخوره.   اینجا حسام برای اولین بار میخاد سرسره بازی رو تجربه کنه برای همین یکم بچم هوله. اینم اولین نقاشی دیواری حسام در هفده ماهگی. حسام عاشق اب بازیه توی صحن حرمم دست بردار نیست نگاش کنین چه ذوقی کرده... هوا دیگه کم کم گرم شده منم اولین لباس بهاره خنک که مامان بزرگش براش خریده رو تن پسرم کردم تا کیف کنه. موه...
17 مرداد 1391

مقدمه

به نام او که بهترین هدیه زندگی را به ما داد وبرای پسرم حسام که شیرینی زندگی ماست .                    ...
6 مرداد 1391
1